محرم داره از راه میرسه و بار دیگه بوی عشق و مردانگی و آزادگی حال و هوای ما و شهر و دیارمون رو عوض میکنه.بچهها پرچمهای سرخ و مشکی رو آماده میکنند.پرچمهایی که عشقشون اینه که توی نسیم شبهای هیأت به رقص در بیان و همه رو مبهوت خودشون کنند.مردم خیمه ها رو برپا میکنن به یاد خیمه های ارباب.این روزا هر کسی حال و هوای خاصی داره .اما نمیدونم چرا من یه حس عجیبی دارم!یادمه قبل از اینکه محرم بیاد ,رمضون بیاد, ذی الحجه بیاد حال و هواها چطوری بود؟ چه خبر بود توی شهر و محله هامون!نمیدونم چرا هر چی میگردم دنبال اون حس , اون ادمها , اون خلوص و پاکیها پیدا نمیکنم !!!
چرا دیگه از خمیه هایی که برا ارباب زده میشه اون بویی که از بچگی توی ذهنمه نمیاد؟چرا اگه هدف یکی هست این تفاوتهای بین هیئتها برا چیه؟........
قافله ی غم قدم به قدم میاد بازمزمه