بعد از نماز صبح و خواندن زیارت عاشورا، به سمت منطقه مورد نظر در تپه هاى فکه حرکت کردیم. از روز قبل، یک شیار را نشانه کرده بودیم و قرار بود آن روز درون آن شیار به تفحص بپردازیم.
پاى کار که رسیدیم، بچه ها «بسم الله» گویان شروع کردند به کندن زمین. چند ساعت شیار را بالا و پائین کردیم، ولى هیچ خبرى نبود. نشانه هاى رنج و غصه در چهره بچه ها پدیدار شد. ناامید شده بودیم. مى خواستیم به مقر برگردیم، اما احساس ناشناخته اى روح ما را به خود آورده بود. انگار یکى مى گفت: «نروید... شهدا را تنها نگذارید...» ....
وَماأعمالُ البِرِّ کُلُّها وَالجِهادُ فى سَبیلِ اللّهِ عِندَ المرِ بِالمَعرُوفِ وَالنَّهىِ عَنِ المُنکَرِ إِلاّ کَنَفثَةٍ فى بَحرٍ لُجِّىٍّ؛
همه کارهاى خوب و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر چون قطرهاى است در دریاى عمیق.
نهج البلاغه، حکمت 374
شهید جلال شکری
بیگناه بود، بی هیچگونه آلودگی. طراوت و پاکی شبنمهای صبحگاهی را داشت. اگر به شهادت نمیرسید جوانی آزاده برای وطنش میشد. جلال سال 1365 در شهر ایوان به دنیا آمد تازه به دو سالگی رسیده بود که به خاطر بمباران هوایی رژیم بعثی عراق در روستای گاوسوار با همهی معصومیتش به شهادت رسید. تنها دو سال بعد از تولدش یعنی در روز پنجم مرداد ماه 1367. منبع:کتاب ملکوتیان - صفحه: 197 |
برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید
نویسنده : | براتعلی فرهمند راد | |
ناشر: | نشرستاره ها | |
تاریخ نشر: | 1384 |
مسئله این است که یک سیاست و یک حرکت خزندهای در کشور از مدتها پیش؛ شاید از 20 سال پیش یا بیشتر، شروع شده بود برای اینکه مسئله شهادت، جهاد، شهدای دفاع مقدس و احساس مسئولیت مردم را به حاشیه برانند و منزوی کنند و از متن مسائل کشور و انقلاب خارج کنند. ابتدا با شیوههای غیر مستقیم و بعد که پر رو شدند با شیوههای مستقیم شروع کردند شهادت و جهاد را زیر سوال بردن. حتی جهاد امام حسین(ع) را زیر سوال بردند. آنها حرکت مردم در زمان دفاع مقدس را حرکتهای کور، بیهدف و بیانگیزه معرفی کردند. این حرکت، حرکت طبیعی نبود بلکه حرکت حساب شدهای بود و معلوم بود دارد دنبال میشود. اما خوشبختانه خود مردم درافتادند و این حرکت را منزوی کردند. لیکن نقش این کارهای امثال شما در رو آمدن مجدد به فرهنگ جهاد و شهادت را نباید به هیچ وجه فراموش کرد همین کارها و حرکتها بود که به تدریج در مقابل آن حرکت خزنده، سدی ایجاد کرد و بار دیگر جلوههای حقیقی ارزشهای مقدس را برای مردم مطرح کرد.
از بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در جمع ستاد برگزاری کنگره شهدای همدان
بسم رب الشهداء والصدیقین
تلاش 20 ساله دشمن برای به حاشیه راندن مسئله شهادت
شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست که در دوران ستم شاهی در هواپیمایی کشوری مشغول به خدمت بود، در حین حمل و پخش اعلامیه های امام خمینی(ره) در شهر اهواز شناسایی و توسط ساواک دستگیر و پس از تحمل شکنجه های بسیار به شهادت رسید و در قبرستان اهواز دفن شد.
این مادر بزرگوار پس از با خبر شدن از شهادت فرزندش عازم اهواز می شود و به مدت یک سال در کنار مزار تنها فرزند پسرش بیتوته می کند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اطلاع امام خمینی(ره) می رسانند که در اهواز مادری به مدت یکسال در کنار مزار فرزند در حال زندگی است در حالی که این مادر ساکن تهران است.
به دستور امام(ره) پیکر این شهید به تهران منتقل میشود و این مادر شهید از سال۱۳۵۷ تا ۱۳۷۸ در بهشت زهرا(س) بر روی مزار فرزندش خانه ای بنا و شبانه روز در آنجا زندگی میکند.
ننه علی در حال حاضر بهدلیل بیماری در منزل دخترش زندگی می کند و در اثر بیماری آلزایمر قدرت تکلم خود را از دست داده است.
این مطلب هم از همون دسته مطلب های کامنتی است که یکی از آدم با حالا برامون فرستاده. شما هم از این کارها بکنید خوشحال میشیم:
اینجا گوشه ای از قطعه ۲۴ شهدای گلزار بهشت زهرا (س) در شهر ۴۲۴ هکتاری خیل لب فروبستگان تهران است . اینجا مامن « ننه علی » (مادر شهید قربانعلی درخشانی مهماندوست) است که بیش از بیست و نه سال قدمت دارد . خیلی قدیمی نیست، اما بدون شک یکی از اماکن تاریخی فراموش شده نسلی است که دو جنگ (داخلی و خارجی ) را یا دیده و در آن حضور داشته یا اینکه برایش روایت کرده اند .
اینجا خانه و زندگی « ننه علی » با همه سادگی اش، قد برافراشته و خودنمایی می کند .
اینجا کاخی است که ستون هایش با ایثار استوار شده، هر چند مصالح ظاهری اش چوب و حلب و تسمه است .
اینجا قرارگاه عشق و دلدادگی، سرسرای عاشق و معشوق و پناهگاه طالب و مطلوب است .
اینجا پایگاه ایمان و قرب الی الله است، اینجا معبد فرشتگان الهی است که صف در صف به طواف « ننه علی » و قلب چون آیینه اش مامورند .
اینجا دِیری است که خدا در آن تجلی دارد و صومعه دارش پیرزنی ۹۰ - ۸۰ ساله است و بر خلاف تصور دور افتادگان وادی هجران ؛ حافظه ای شگفت انگیز دارد و در عین بیسوادی، کتاب خدا را از حفظ است .
اینجا کعبه دلدادگان محضر عشق است . اینجا خانه « ننه علی » است .... اینجا مراد می دهد اگر بطلبی و شفا می بخشد اگر التماس دعا داشته باشی .
اینجا زیارتگاه دلسوختگانی است که تحفه شان بارانی از اشک است و کالای شان، دلی شکسته که به رایگان می بخشند .
اینجا قطعه ای از خاک است که با ملکوت پیوند خورده، مسافرانش ملایکه و مراجعانش خون دل خوردگانی هستند که شب شکنی کرده اند و روز را و آفتاب را انتظار می کشند .
اینجا ستاد حفاظت از حاکمیت ملی و اقتدار نظام است . اینجا مرکز ثقل وفاداری و خدمت به مردم است؛ بی تظاهر و نیرنگ، مردم فریبی و تزویر .
اینجا خدایگان ریز و درشت به زانو در می آیند، می شکنند و فرو می ریزند .
اینجا بیت الله است . اینجا دعا مستجاب می شود و حاجت روا . اینجا دریا - دریا صفا موج می زند و دشت اندر دشت مخمل سبز و زیبای محبت و مهرورزی گسترده است، طاقه - طاقه تا امتداد بی نهایت مهربانی و رحمت .
ایتجا گلزار کرامت است، گلستان معرفت .اینجا سبد - سبد برکت موجود است و زنبیل - زنبیل سخاوت بی منّت . اینجا کولاک عاطفه است و قربانگاه هوی و هوس ها و تمنا های خاکی پَست و پَلَشت .
اینجا پُست و پارتی و پول، واژه هایی غریب و بی مصرف و از سکه افتاده است . ایتجا آلونک « ننه علی » دروازه بهشت و سرپُل جاودانگی است .
اینجا بهانه ها رنگ باخته و پوچ وبی معنی است . اینجا دیار دلباختگان حق و حقیقت است و مملکت آرزومندان شهد شهادت .
اینجا خدا - خدایی می کند و فرشتگان پر و بال می شویند در زمزم جاری کوثر . اینجا نشانگاه آدمیت و خلوتگاه بشریت و دانشگاه انسانیت محض است .
اینجا خاک خداست، پر از بوی عطر یاس فاطمه (س) و خط خون پاک حسین (ع) . اینجا منزلگاه غروب عاشورای زینب (س) است و خیمه گاه تجلی آزادگی .
اینجا خودِ خودِ « عرش الهی » است، گسترده و بی انتها . اینجا آلونک « ننه علی » است !
آغاز و استمرار جنگ و فتنه همواره از سوی دشمنان اسلام بوده است
از مطالب گذشته این واقعیت دوشن شد که اسلام برای آزادی جهانیان از بوغ سلطة زورگویان، و نجات انسانها از عبودیت غیرالله آمده، تا رابطة فطری و طبیعی انسان را با خالقش در حد اعلا تقویت و استحکام بخشد،و از خضوع بشر در برابر هر نظام موهوم و ساختگی – که جز تباهی و اسارت در بر ندارد- جلوگیری کند، انسان را به تسلیم در مقابل خالق جهان – که همه هستی در برابر ذات اقدس او خاضع و خاشعند – دعوت نماید. و به همین لحاظ است که گسترش اسلام ذاتاً موجب خشم و رعب استثمارگران سلطه جو و مستکبران صاحب زور و زر شده تا بدانجا که صرف نام و کیان اسلام دشمنانش را میترشاند و میآزارد، زیرا منطق متین و جاذبة نیرومندش که مطابق فطرت انسان است به حدی است که آنان را به وحشت میاندازد. از این رو هرگز جباران و زورگویان را با اسلام الفت و مودتی متصور نیست و همیشه در کمین فتنهانگیزی بر علیه اسلام و مسلمانان بوده و هستند. قرآن در این باره میفرماید: « و کافران پیوسته با شما مسلمانان نبرد میکنند تا آنکه اگر بتوانند – شما را از دین خود برگردانند.» 52 و در جای دیگر میفرماید: « بسیاری از اهل کتاب آرزو و میل آن دارند که شما را از ایمانتان به کفر برگردانند به سبب حسدی که بر ایمان شما برند.» 53
و نیز فرموده است: « و هرگز یهود و نصاری از تو راضی و خشنود نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی.» 54 پس، علت اساسی دشمنی کافران و اهل کتاب همان عداوت و کینهای است که به اسلام و مسلمین دارند، و این مسئله مطرح نیست که برهان حقانیت اسلام آنان را قانع نساخته چه اگر مسلمانان حتی نهایت مهر و دوستی را به آنان ابراز کنند باز هم راضی نخواهند شد مگر اینکه پیرو ملت و آیین و نظام و فرهنگ آنها باشند. این است اصل و پایة بغض و کینهای که در هر زمان و مکان نسبت به اسلام نمایان گردیده است، و بر همین اساس است که یهود و نصاری بر ضد اسلام و مسلمین یورش و هجوم میآورند و با وجود اختلاف بین نصاری و یهود و حتی اختلاف بین فرق گوناگون آنان و نزاع آنها با ملتهای ضد دین و ملحد، همواره د رهدف مشترک یعنی بسیج نیروهای ملحد و فاسد بر علیه امت اسلام، اتفاق و اتحاد داشتهاند.
آنان در ضدیت و مبارزه با امت اسلام همیشه همرنگ و همروش نبوده، بلکه با نیرنگها و توطئههای گوناگون برخورد نمودهاند.
دشمنان اسلام در اوایل ظهور اسلام حماسههای مسلمانان را در راه دین و عقیده تحت لوای توحید مشاهده و درک نمودند که قدرت مقاومت در برابر انسانهای مؤمن و حقجو را ندارند، لذا تغییر روش دادند به طوری که در جنگها و حملاتی که در قرون اخیر بر علیه مسلمانان به راه انداختند آن را از صورت جنگ با عقیده و آیین اسلام خارج کردند، و این فقط به خاطر ترس و وحشت آنان از هیجان مذهبی مسلمین بود و بالأخره جنگ و کینه توزی خود را در زیر چتر عوامفریبانة مسائل سیاسی و اقتصادی اعمال نمودند. هم اکنون نیز دشمنان امت اسلامی، از صهیونیست جهانی تا امپریالیسم و کمونیسم بینالمللی، دست به دست هم داده تا نیروی قدرتمند عقیده و ایمان را از مسلمین سلب کنند، و چنانچه – خدایی ناکرده- نیرنگ آنان مؤثر افتد و مسلمین بپندارند که جنگ و دشمنی آنان با اسلام نیست، خود را باید ملامت کنند که از اخطارهای مکرر قرآن دربارة دشمنان اسلام روی برتافتهاند و یا حداقل از یاد بردهاند.
بنابراین با نگرش به تاریخ نتیجهگیری میشود عاملی که احزاب را بر علیه دولت نوپای مسلمین در مدینه شورانید و دستههای جعل احادیث د رسنّت و سیره و تاریخ اسلام را سرپرستی میکرد از یهود بود، و نیز عوامل پشت پرده، که فریادهای ملل اروپا را بر علیه دولت عثمانی رهبری میکرد و به تجزیةسرزمینهای اسلامی انجامید، باز هم از یهودیان بود. قدر مسلم دشمنی یهود با اسلام در طول تارخ بینظیر بوده و قابل انکار نیست، و نیز جنگ صلیبی که دو قرن ادامه یافت و امروز ضدیتش با اسلام بُعد جهانی یافته گواه این مدعاست.
البته، این خصلت پلید یهود در ستیز با حق و دین الهی و ایجاد فتنه و به فساد کشیدن جوامع بشری فقط در برابر اسلام نبوده، بلکه این جماعت عنود با تمام انبیای الهی و شرایع آنان به مقابله و دشمنی برخاستند و جنگ و فتنه برپا کردند، و بسیاری از پیغمبران بنی اسرائیل را هم کشتند. اینان از همان بدو ظهور موسی(ع) با آن همه آیات و براهین آسمانی از حق سرباز زدند و لجاجت ورزیدند، که قرآن کریم سرگذشت دشمنی این نسل لجوج را بخوبی بیان فرموده و خصلت ضد انسانی آنان را به جهانیان معرفی کرده و خطر آنان را گوشزد قرموده است، و به همین دلیل یهودیان بارها دست به تحریف قرآن زدند، ولی طرفی نبستند.
بنابراین، موقعیت اسلام و مسلمین همواره مورد تهدید وخطر بالقوه و بالفعل بوده و چارهای جز آمادگی کامل برای جهاد و دفاع نخواهد بود، و بی گمان د ربرابر جبهةمسلح شر، جبهة خیر هم باید مسلح شود، در غیر این صورت راهی جز ذلت و انتحار نخواهد بود که آن هم شایستةمقام اهل ایمان نیست. پس،باید مؤمنین از مال و جان خود برای دفاع از حریم اسلام و مسلمین دریغ نورزند، همان طوری که خدا از آنان خواسته:« اِنَّ اللهَ اشْتَری مِنَ الْمُومِنینَ انْفُسَهُمْ وَ اَموالَهُم بِاَنَّ لَهُم الجَنَّة. » 55
هیچ هراسی به دلتان راه ندهید، که شما پیروزید _انشاءالله. چه کشته بشویم و بکشیم حق با ماست.ما اگر کشته هم بشویم در راه حق کشته شدیم و پیروزی است، و اگر بکشیم هم در راه حق است و پیروزی است.
امام خمینی «ره»
فداکاری شهیدان و گذشت خانواده ها و حضور رزمندگان ما بود که ابرهای تیره و تار آن روزگار دشوار را از افق زندگی این ملت زدود.
مقام معظم رهبری امام خامنه ای «حفظه الله»
نظر شما در مورد ظهور نسل جدید انقلاب و ماموریت این نسل چیست؟
گفتند که نسل جدیدى در حال ظهور است. این کاملاً درست است. این نسل که شما میگوئید دارد ظهور میکند، این را هم من کاملاً قبول میکنم؛ تصدیق دارم و آن را حس میکنم.
سؤال میشود که مأموریت این نسل چیست؟ الزاماتش چیست؟ کى میخواهد او را پیش ببرد و هدایت کند؟ اینها سؤالهاى خوبى است. به نظرم میرسد این سؤالها سؤال است، لیکن ابهام نیست. پاسخ به این سؤالها معلوم است. انقلاب براى ایجاد یک دولت به جاى دولت که به وجود نیامد، براى ایجاد یک نظام، یک مجموعهى ملى و انسانى بر اساس یک تفکر به وجود آمد. آن تفکر، تفکر اسلام است. ادعاى ما این است - که این ادعا را اثبات هم میکنیم و ثابت شده است؛ قطعى است - ما معتقدیم راه سعادت انسانها به دست تعالیم انبیاء است، که کاملترینش هم تعالیم اسلام است. بشر منهاى تعالیم انبیاء حتّى پیشرفت مادى هم در این حدى که پیدا کرده، پیدا نمیکرد؛ چه برسد به تعالى معنوى و بهجت معنوى و آرامش و آسایش روانى که زمینهساز عروج اوست به معارج والاى ملکوتىِ انسان. راه سعادت انسان این است.
براى اینکه تفکر انبیاء در جامعه پیاده شود، یک حرکت بلندمدت و طولانى لازم بود. این انقلاب با این هدف به وجود آمد. جامعهى اسلامى، کشور اسلامى، نه فقط دولت اسلامى، نه فقط تشکیل یک نظام اسلامى، بلکه تشکیل یک واقعیت و یک مجموعه مردمى که بر اساس تعالیم اسلام - که لبّ لباب تعالیم انبیاء است - زندگى میکنند و آثارش را احساس میکنند. این هدف ماست. خوب، ما به این هدف هنوز نرسیدیم، توقع هم نبود که در ظرف سى سال برسیم. این هدف، هدف خیلى طولانى مدتى است. باید تلاش کرد، باید کار کرد تا به این هدف رسید؛ شما مسئولیتتان این است. مأموریت این نسل این است؛ کشور و ملتتان را به آن جایگاهى که معنایش این باشد که یک جامعهى اسلامى به معناى واقعى تشکیل شده، برسانید. این را الگو کنید. این میشود بزرگترین وسیله براى گسترش این فکر و گسترش این تجربه در عالم؛ این مأموریت این نسل است.
(دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب 87/7/7)
به گزارش وبلاگ جانبازان شیمیایی ایران- در بامداد 19/10/65 عملیات کربلای 5 درمنطقه شلمچه صورت گرفت که به دلیل مقاومت وصف ناپذیر رزمندگان در برابر پاتک های سنگین، عراق به مدت حدود دو ماه اقدام به حملات شیمیایی بسیار گسترده با گاز خردل نمود که حتی مناطقی از آبادان را نیز در بر گرفت.
شعری از شهید «سید مرتضی آوینی»*انتظار
شب را شکست،
اما خود
در انتظار طلوع نماند.
*
نوری که در طواف قلب محمد بود
به قبله طواف خویش
واصل شد.
*
پروانهها، نور را
به حکم میثاق
می شناسند و از آغاز
با قصد سوختن
پر در مطاف میگشایند.
*
در آسمان، ملائکی که قصر را
با یک اشاره لولاکی
بشکافتند،
راه را
با فاتحه گشودند.
بانگ تلاوت از شقاق قمر
برخاست و ....
تا آسمان هفتم
بالا گرفت.
تا جنات «یس»
و «حجرات نور»
بر دامنه «اعراف»
تا آنجا که نسیم «هل اتی» میوزد،
با عطر یاس
و گلهای محمدی...
تابستانهایی که
از نهرهای «طه»
سیراب میشوند.
*
اما زمین، ای وای!
ماتم گرفت.
آناءالیل و اطراف النهار
پر شد
از گریههای غریبانه
و نوحههای یتیمانه.
روح نمازمان
قبض شد،
و لاشههای سرد رکوع و سجودمان
بی کفن و دفن
بر خاک ماند،
و قلب،
گوری شد که در آن جنازه فطرت را
به خاک سپردند.
*
اعصار بینات
پایان گرفت و باز،
ماییم و عقلمان
ماییم و عقلمان
این فرشته مطرود بال شکسته
بر مهبط زمین
در این جزیره ی تنها.
*
کی باشد که ادریس بیاید؟
محسن وزوایی در ۸ مرداد ماه ۱۳۳۹ در تهران متولد شد . شش ساله بود که قدم در راه تحصیل علم گذاشت.
او پس از اتمام دوره ابتدائی دوره متوسطه را در دبیرستان دکتر هشترودی به پایان رساند و در سال ۱۳۵۵ به دانشگاه راه یافت و در رشته شیمی دانشگاه صنعتی شریف مشغول به تحصیل شد. محسن٬ از کودکی بدلیل اینکه پدرش همرزم آیت الله کاشانی بود با الفبای سیاسی آشنا شد. او با شناختی که از سیاست پیدا کرده بود و نیز شناخت صحیحی از مکتب اسلام داشت در دانشگاه از طیف گونان و منحرف سیاسی پرهیز می کرد تا اینکه با تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه به این انجمن می پیوندد.
دوران انقلاب
وی هم زمان با شرکت در فعالیت های سیاسی و عقیدتی از سال ۱۳۵۶ مسئولیت هدایت مبارزات دانشجویی را در دانشگاه شریف ، علیه رژیم پهلوی را به عهده داشت . او در روزهای پر تلاطم انقلاب نقش حساس هدایت را بردوش می کشید و از تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تا ورود امام به ایران همه جا به عنوان جلو دار و هدایت کننده تظاهرات و تشکل های دانشجوئی بود .
وی همزمان با شرکت در فعالیتهای سیاسی و عقیدتی از سال ۱۳۵۶ مسئولیت هدایت مبارزات دانشجویی را در دانشگاه شریف، علیه رژیم پهلوی را به عهده داشت . او در روزهای پر تلاطم انقلاب نقش حساس هدایت را بردوش میکشید و از تظاهرات ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تا ورود امام به ایران همه جا به عنوان جلو دار و هدایت کننده تظاهرات و تشکلهای دانشجوئی بود .همجنین وی در درگیریهای مسلحانه و سرنوشت ساز ۱۹ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ حضور داشت و در تصرف دو پادگان مهم جمشیدیه و عشرت آباد شهامت بالائی نشان داد.
با پیروزی انقلاب ایران (۱۳۵۷) و تشکیل جهاد سازندگی وی به عضویت این جهاد در آمد و برای خدمت به مردم راهی لرستان شد . وی پس از انقلاب علاوه بر جهاد در بیشتر ارگانها از جمله کمیته، بسیج و آموزش و پرورش خدمت کرد.
به دنبال تلاشهای دولت موقت واعتراض اقشار مختلف مردم محسن وزوائی از کردستان به تهران آمد و پس از هماهنگی و برنامه ریزیهای لازم با جمعی از دانشجویان پیرو خط امام در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ سفارت آمریکا را به عنوان لانه جاسوسی تسخیر کرد . او با توجه به اینکه تسلط کافی به زبان انگلیسی داشت سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام برگزیده میشود و اغلب مصاحبههای رسانههای خارجی توسط وی صورت میگرفت.
وی جزو دانشجویان پیرو خط امام بود.
وزوائی با تشکیل سپاه به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در میآید و مدتی به عنوان فرمانده مخابرات سپاه انجام وظیفه کرده سپس سرپرستی واحد اطلاعات عملیات به او محول میگردد .
وی به دنبال تجاوز عراق به ایران داوطلبانه به جبهه غرب عزیمت میکند که با ورودش به این منطقه تحولی در این محور پدید میآید . بطوریکه در عملیات سرنوشت ساز پارتیزانی به عنوان فرمانده گردان نهم مسئولیت محور تنگ کورک تا حد فاصل تنگ حاجیان را به عهده میگیرد .
در اردیبهشت ۱۳۶۰ طرح آزاد سازی ارتفاعات بازی دراز در دستور کار قرار میگیرد . وزوائی نیز در تمام مراحل شناسائی این حمله حضور مییابد ودر آنجا رابطه صمیمانه با خلبان علی اکبر شیرودی پیدا میکند .
وزوائی در طول جنگ در عملیاتهای متعدد با مسئولیتهای گونان حضور داشت . در ۲۰ آذز ۶۰ در عملیات مطلع الفجر، فرمانده عملیات بود .در سال اسفند سال ۱۳۶۰ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمد رسول الله میشود که در عملیات فتح المبین این گردان نوک عملیات بود . با تأسیس تیپ ۱۰ سید الشهدا فرمانده این تیپ میشود .
تیپ ۱۰ سید الشهدا در ۲۳ فروردین ماه ۱۳۶۱ وارد عملیات بیت المقدس شده و برای اجرای بهتر عملیات با تیپ حضرت رسول ادغام میشوند . وزوائی نیز فرماندهی محور اصلی را عهده دار میشود .
محسن وزوایی پس از شرکت در عملیاتهای متعدد به خصوص بیت المقدس سرانجام در ۱۰ اردیبهشت سال ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس هنگام هدایت نیروهای تحت امر بر اثر اصابت گلوله و ترکش به شهادت رسید.