هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

محفل بسیجیان و رهروان امام وشهدا
هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

محفل بسیجیان و رهروان امام وشهدا

غذا همان بود که با هم خوردیم

ظهر روزى که مى خواستیم به خط برویم، به عنوان جیره غذایى مقدارى بیسکویت و یک کمپوت در یک نایلون کرده دادند دست ما. راه افتادیم، تا غروب آفتاب با ماشین و از نقطه اى که راه مالرو بود پیاده. همان سر شب نایلونهاى جیره غذایى را جمع کردند. گفتند: شب که منور مى زنند نور را منعکس مى کند و موجب شناساییمان مى شود. تا ساعت دو بعد از نیمه شب راه رفتیم و سپس در محلى زمینگیر شدیم. حمله آغاز شد. من مجروح شدم و تا ظهر روز دیگر آنجا ماندم. بعد بردنم عقب. دو روز و نیم گذشت. وقتى دوباره بچه ها را دیدم، پرسیدم چه کردید. گفتند: در ادامه پیشروى با استفاده از مهمات رها شده عراقیها دو اردوگاه و قله را فتح کردیم. وقتى از غذا سؤال کردم گفتند: 'خدا حلال کند، همان غذایى بود که ظهر با هم خوردیم و حرکت کردیم.' یعنى حدود دو روز و نیم گرسنگى کشیده بودند.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد