عتیقه ای بود پایش از زانو قطع شده بود .سراغ پوتینش را می گرفت .
می گفتیم ))آخر خانه خراب پوتین بدون پا را می خواهی چه کنی))
می گفت: ((طاقت دو تا داغ را با هم ندارم.))