هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

محفل بسیجیان و رهروان امام وشهدا
هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

هیئت روضه الشهدا شهر مریانج

محفل بسیجیان و رهروان امام وشهدا

سائل

 به فیض طوف وجود تو هر پری نرسد
به خاک بوسی پای تو هر سری نرسد
 بریده باد ز مردم دلی که یار تو شد
کسی که وقف تو باشد به دیگری نرسد
 ز میل حضرت صادق به خدمتت پیداست
کسی به شأن تو در بنده پروری نرسد
 نمی‏رسد سر مویی به حسن تو نقصان
چه مشتری برسد یا که مشتری نرسد
 به التزام غلامی هزار آمده‏اند
ولی همیشه همه کس به قنبری نرسد
 ترا ندیده پسندیده‏ام خدا را شکر
چنین پسند به هر دیده‏تری نرسد
 به دیدن آمده بودم امام نداد بکاء
برات رؤیت روی تو سر سری نرسد
 ترا چو روز سه شنبه نشان ما دادند
بهانه‏ای است که سائل ز هر دری نرسد 

 

 

 

حکومت اسلامى در عصر انتظار 


از مباحث مهم و اساسى در دوره غیبت ، بحث حکومت اسلامى و
انتظار فرج و ارتباط آن دو با یکدیگر است . بیشتر فقهاى شیعه ، تشکیل حکومت اسلامى را در دوره غیبت ، ضرورى مى دانند و بر این باورند که فقهاى عادل ، باید به این مهم اقدام کنند و اگر یکى از آنان تشکیل حکومت داد، بر دیگران واجب است که از او پیروى کنند.
در مقابل ، شمارى اندک برآنند که اقامه حکومت از شؤ ون امام معصوم است ، بنابر این ، در عصر غیبت تشکیل حکومت جایز نیست . این تفکر، که نخست به صورت یک اختلاف نظر فقهى کلامى مطرح بود، در این اواخر رنگ سیاسى به خود گرفت . شمارى بر اساس همین بینش به مخالفت با مشروطه پرداختند (1) و بزرگانى چون : آخوند خراسانى ، آیة الله مازندرانى ، علامه نائینى و... را تخطئه کردند. زیرا این گونه کارها را در عصر انتظار مشروع نمى دانستند.
این تفکر چون تضادى با خودکامگى حکام نداشت ، بلکه غیر مستقیم توجیه گر اعمال آنان نیز بود، از سوى آنان حمایت و ترویج شد، تا جایى که پیش از انقلاب اسلامى ، هواداران این اندیشه به صورت تشکیلاتى منسجم در آمدند.
این گروه ، با تبلیغ این که وظیفه ما در این عصر، انتظار است و بس و ما نباید در کارهاى سیاسى دخالت کنیم ، با مبارزان و طرفداران راه امام خمینى ، مخالفت مى کردند. این بینش با القاى گفتارى از قبیل این که : از ما کارى ساخته نیست آقا امام زمان عج خود باید بیاید و کارها را اصلاح کند، ما موظف به چنین امورى نیستیم ،... روحیه بى تفاوتى ، سکوت و سکون و ظلم پذیرى را تقویت مى کردند. (2)
هر چند با تلاش عالمان آگاه و پیروزى انقلاب اسلامى ، این باور غلط، از صحنه بیرون شد و بسیارى از هواداران آن ، به صف انقلاب و مبارزان پیوستند، ولى این بدان معنى نیست که این تفکر به کلى ریشه کن شده و دیگر هیچ هواخواهى نداشته باشد، زیرا هنوز در گوشه و کنار، حتى از سوى برخى از خواص به آن دامن زده مى شود. از آن روى ، بسیارى از دانشوران و صاحب نظران ، پس از انقلاب اسلامى ، برخى به اجمال و برخى به تفصیل به نقد و بررسى این اندیشه و مبانى آن پرداخته اند. (3)
با نگاهى به گفته ها و نوشته هاى طرفداران این نظریه و دلائلى که بدان استناد کرده اند، مى توان گفت که این باور انحرافى از سه راه زیر سرچشمه گرفته است :
1. برداشت نادرست از روایاتى که گسترش ستم و فساد را از نشانه هاى ظهور امام زمان عج معرفى مى کند.
2. استناد به روایاتى که از هر گونه قیامى در عصر غیبت ، نهى و به سکوت و سکون و صبر بر بلاها، دعوت کرده است .
3. تفسیر نادرست از امامت و رهبرى و تصور این که تشکیل حکومت در عصر غیبت ، دخالت در قلمرو کار امام معصوم علیه السلام است .
در این مقال ، با بهره گیرى از گفتار بزرگان و با استناد به منابع روایى ، سیره معصومین علیه السلام و... به نقد و بررسى دلائل فوق خواهیم پرداخت . 

 

 

 یوسف زهرا (س)

 


یکى از ویژگى هاى روانى آدمى این است که هماره در رویارویى با امر تازه و بدیع ، حالت دفاعى به خود مى گیرد و کم تر به پذیرش آن گردن مى نهد. این امر به ویژه آن گاه تشدید مى شود که پدیده ى جدید حالت رمزگونه داشته باشد و اعتقاد به آن ، زمینه ساز تحولى بنیادین در باورها، اندیشه ، منش و روش زندگى او شود. برعکس ، در برابر موضوعى که پیشینه داشته یا در زمان هاى پیش ، یک یا چند بار رخ داده است ، مقاومت چندانى از خود نشان نمى دهد و به سادگى ، آن را مى پذیرد.
یکى از شیوه هاى چیره شدن بر این وضعیت ، عادى جلوه دادن آن مساءله است . یعنى باید این نکته را به جامعه تبیین کرد که موضوع مورد نظر، مسبوق به سابقه بوده و براى دیگران نیز رخ داده است . قرآن کریم نیز همین شیوه را به کار گرفته است . در صدر اسلام ، روزه ، حکمى جدید و همراه با اندکى مشقت بود؛ زیرا روزه دار مى بایست از بسیارى از امور مباح چشم بپوشد و از ارتکاب آن ها خوددارى کند. شاید برخى مسلمانان در برابر چنین حکم بى سابقه اى ، واکنش ‍ نشان مى دادند و آن را به سختى مى پذیرفتند. از این رو، قرآن کریم ، ابتدا مسلمانان را از نظر روانى براى پذیرش آن آماده مى کند. خداوند متعال مى فرماید:
یا ایها الذین امنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الذین من قبلهم .

اى کسانى که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شد، همان گونه که بر پیشینیان شما، نوشته شد.
یعنى مپندارید که این تکلیف ، مساءله اى بى سابقه و فراتر از توانایى شما است . هرگز چنین نیست ؛ زیرا وجوب روزه ، حکم متداولى است که گذشتگان نیز موظف بوده اند آن را انجام دهند.
مسایلى مانند اعتقاد به حضرت مهدى (عج ) و غیبت و ظهور ایشان نیز به ظاهر بدیع و بى سابقه بوده و طول عمر ایشان با هاله اى از رمز و راز و شگفتى همراه است . افزون بر آن ، این باور بر همه ى شؤ ون حیات آدمى تاءثیرى بنیادین بر جا مى گذارد. از این رو، برخى افراد از پذیرش آن سرباز مى زنند و آن را انکار مى کنند. امامان معصوم علیهم السّلام در برابر این اندیشه ، کوشیده اند با بیان موارد مشابهى که در تاریخ گذشته - بویژه تاریخ پیامبران الهى علیهم السّلام - رخ داده است ، مساءله ى غیبت امام عصر (عج ) و دیگر مفاهیم مربوط به آن را عادى جلوه دهند، تا مردم به گمان بى سابقه بودن ، در آن به دیده ى شک و تردید ننگرند. براى نمونه ، به کلام نورانى حضرت مهدى (عج ) به شیخ صدوق مى توان اشاره کرد. اصل ماجرا را از زبان شیخ صدوق مى شنویم :
شبى در عالم رؤ یا دیدم که در مکه ام و گرد خانه ى خدا طواف مى کنم . در دور هفتم نزد حجرالاسود آمدم و آن را لمس کردم و بوسیدم . در این هنگام ، دعاهایى را که براى زمان بوسیدن حجرالاسود است ، مى خواندم . در این حال ، مولاى خود حضرت مهدى (عج ) را دیدم که بر در خانه ى کعبه ایستاده اند. با خاطرى پریشان به حضرت نزدیک شدم . حضرت با نگاهى به رخساره ام به فراستِ خود، راز دلم را دانست . به او سلام کردم . حضرت پس از جواب سلام ، فرمود: چرا درباره ى غیبت ، کتابى نمى نویسى ، تا اندوه دلت را بزداید؟ عرض کردم : یابن رسول اللّه ! در این باره کتاب نوشته ام . حضرت پاسخ دادند: منظورمان این نیست که همانند گذشته بنویسى . کتابى درباره ى موضوع غیبت بنگار و در آن ، غیبت هاى پیامبران علیهما السّلام را بیان کن .
چون سخن حضرت به پایان رسید، از دیدگانم پنهان شدند. من از خواب بیدار شدم و تا طلوع فجر به دعا و گریه و مناجات پرداختم . چون صبح دمید، نگارش این کتاب را آغاز کردم .
حضرت یوسف یکى از پیامبرانى است که حضرت مهدى در روایت ها به ایشان تشبیه شده اند. البته در این روایت ها، حضرت مهدى (عج ) از جهت هاى گوناگون به حضرت یوسف علیه السّلام تشبیه شده اند. امام باقر علیه السّلام در روایتى تنها به شباهت در غیبت اشاره کرده اند. هم چنین ایشان در جایى دیگر، به شباهت هاى دیگرى اشاره فرموده اند. حال آن که امام صادق علیه السّلام بدون اشاره به شباهت هاى پیشین ، شباهت دیگرى بر شباهت هاى یاد شده مى افزایند.این ها نشان مى دهد که منظور، حصر شباهت ها در موارد یاد شده نبوده ، بلکه تنها براى نمونه به برخى از آن ها اشاره شده است . با توجه به این نکته و با الهام از فرمایش حضرت مهدى (عج ) به شیخ صدوق ، این نوشتار مى کوشد با تاءمل در قرآن و روایت ها، شباهت و همانندى هاى موجود میان یوسف زهرا علیه السّلام و یوسف یعقوب علیه السّلام را بازگو کند، تا از این رهگذر، فهم و پذیرش امر حضرت مهدى ، آسان تر گردد.1 - غیبت برجسته ترین همانندى میان یوسف زهرا علیه السّلام و یوسف یعقوب علیه السّلام ، همانندى در غیبت است . امام باقر علیه السّلام به محمدبن مسلم مى فرماید:
یا محمّد بن مسلم ان فى القائم من اهل بیت محمّد علیهم السّلام شبه من خمسة من الرسل یونس بن متى و یوسف بن یعقوب و موسى و عیسى و محمّد صلوات اللّه علیهم ... وامّا شبهه من یوسف بن یعقوب علیه السّلام فالغیبة من خاصته و عامته و اختفائه من اخوته ....
اى محمّد بن مسلم ! قائم آل محمّد (عج ) با پنج تن از پیامبران شباهت دارد: یونس بن متى و یوسف بن یعقوب و موسى و عیسى و محمّد صلوات اللّه علیهم ... و امّا شباهت او به یوسف در غیبت اوست از اقوام دور و نزدیک و از برادران خود....
نخستین سؤ ال درباره ى این شباهت ، آن است که میان غیبت امام عصر (عج ) و غیبت یوسف علیه السّلام تفاوت فراوانى وجود دارد؛ زیرا غیبت یوسف علیه السّلام ، غیبتى است نسبى ؛ یعنى هرچند او از کنعان ، برادران و پدر و مادر خود غایب بود، ولى از دیدگان مصریان غایب نبود. او با مصریان ، گفت و گو و رفت و آمد داشت ، در حالى که غیبت حضرت مهدى (عج ) غیبتى است مطلق و آن حضرت از دیدگان همگان غایب اند. از این رو، قیاس آن دو با یکدیگر قیاس مع الفارق است . پاسخ به این نکته ، در شباهت دوم خواهد آمد.2 - حضوربرادران یوسف براى خرید آذوقه به مصر آمدند و به بارگاه یوسف وارد شدند. وى در نخستین نگاه و گفت و گو، آنان را شناخت ، ولى آنان یوسف را نشناختند. آنان بى آن که به هویت یوسف پى برند، با وى سخن گفتند و داد و ستد کردند.
فدخلوا علیه فعرفهم وهم له منکرون .
(برادران یوسف ) بر او وارد شدند. او، آنان را شناخت ، ولى آنان او را نشناختند.
یوسف زهرا نیز در میان مردم حضور دارد. در کنار آنان راه مى رود و بر فرش هاى آنان پا مى نهد و... ولى مردم ، او را نمى شناسند. بسیارى بر این باورند که غیبت امام عصر (عج ) به این معنى است که آن حضرت ، در آسمان ها یا عوالم دیگرى زندگى مى کنند. بنابراین ، حضرت مهدى (عج ) از دیدگان همه ى انسان ها پنهان هستند و کسى ، ایشان را نمى بیند. براساس این باور، نکته اى که پیش از این گذشت ، به ذهن مى رسد که مقایسه ى حضرت مهدى (عج ) با حضرت یوسف علیه السّلام ، مقایسه اى ناتمام است . امّا حقیقت ، این است که تصویر یاد شده ، خطا و به دور از واقعیت است . او در میان مردم رفت و آمد مى کند و در کوچه و بازارها قدم مى گذارد. مردم ، آن حضرت را مى بینند، گرچه او را نمى شناسند.
سدیر مى گوید:
سمعت اباعبداللّه علیه السّلام یقول : ان فى القائم شبه من یوسف علیه السّلام . قلت : کانک تذکر حیرة و غیبته فقال لى : ما تنکر هذه الامة اشباه الخنازیر ان اخوة یوسف کانوا سباطا اولاد انبیاء تاجروا یوسف وبایعوه وهم اخوته وهو اخوهم فلم یعرفوه حتى قال لهم انا یوسف ... فما تنکر هذه الامة ان یکون اللّه عزوجل یفعل بحجته ما فعل بیوسف ان یکون یسیر فى اسواقهم ویطاء بسطهم وهم لایعرفونه حتى یاءذن اللّه عزوجل ان یعرفهم بنفسه کما اذن لیوسف حتى قال لهم هل علمتم ما فعلتم بیوسف واخیه اذ انتم تجهلون قالوا اءنک لانت یوسف قال انا یوسف وهذا اخى .
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
قائم (عج ) شباهتى با یوسف دارد. عرض کردم : گویا حیرت و غیبت او را مى فرمایید؟ حضرت فرمودند: چرا این امت ، قضیه ى حضرت یوسف را انکار نمى کنند؟ برادران یوسف با این که پیغمبر زاده و برادر یوسف بودند و او نیز برادرشان بود، با او تجارت و خرید و فروش کردند و او را نشناختند، تا این که یوسف ، خودش را معرفى کرد و گفت : من یوسفم ... با این حال چرا آنان منکرند که خداوند عزوجل با حجت خود، همان کارى را بکند که با یوسف کرد؟ او در بازارهاى شان راه مى رود و بر فرش هاى آنان گام مى نهد، ولى مردم او را نمى شناسند، تا هنگامى که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفى کند. همان گونه که به یوسف اجازه داد و یوسف گفت آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید آن گاه که جاهل بودید؟ گفتند: آیا تو همان یوسفى ؟ گفت : (آرى ) من یوسفم و این ، برادر من است .
و باز امام صادق علیه السّلام فرمود:
ان فى صاحب هذا الامر سنن من الانبیاء علیهم السّلام ... وامّا سنة من یوسف فالسنة یجعل اللّه بینه وبین الخلق حجابا یرونه ولا یعرفونه ....
صاحب این امر امام مهدى (عج ) با برخى از پیامبران ، شباهت هایى دارد... امّا شباهت او به یوسف ، در پرده بودن او است ؛ یعنى خداوند کارى مى کند که هر چند او را مى بینند، ولى نمى شناسند.3 - کودکىغیبت یوسف از دوران کودکى آغاز شد.
و جاءت سیارة فارسلوا واردهم فادلى دلوه قال یابشرى هذا غلام .
و (در همین حال ) کاروانى فرا رسید و ماءمور آب را (در پى آب ) فرستادند. او دلو را در چاه افکند. (ناگهان ) صدا زد: مژده باد این کودکى است (زیبا و دوست داشتنى )!
غیبت یوسف زهرا علیه السّلام نیز از دوران کودکى آغاز شد.
قال ابوعبداللّه علیه السّلام :
قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله لابد للغلام من غیبته فقبل له ولم یا رسول اللّه ؟ قال یخاف القتل .
امام صادق علیه السّلام از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نقل مى کند که حضرت فرمودند:
ناچار براى آن کودک (امام مهدى (عج ) غیبتى خواهد بود. پرسیده شد: براى چه ؟ فرمودند: از ترس کشته شدن .
حضرت مهدى (عج ) در سال 255 هجرى به دنیا آمد. آغاز غیبت صغرا نیز در سال 260 هجرى است . بنابراین ، ایشان در آغاز غیبت صغرى ، 5 ساله بوده اند.4 - زیبایى و بخشندگىهمان گونه که یوسف در زیبایى و بخشندگى ، شهره ى آفاق بود، یوسف زهرا علیه السّلام نیز به بالاترین درجه ى این دو ویژگى آراسته است .
عن ابى نصر قال سمعت ابا جعفر علیه السّلام یقول :
فى صاحب هذا الامر اربع سنن من اربعة انبیاء... وسنة من یوسف من جماله و سخائه ....
ابى نصر مى گوید امام باقر علیه السّلام فرمودند:
صاحب این امر (حضرت مهدى (عج ) با چهار پیامبر شباهت هایى دارد... شباهت او با یوسف ، در زیبایى و بخشندگى اوست ....
رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
لیبعثنَّ اللّه عزوجل فى هذه الامة خلیفةً یحثى المال حثیا و لا یعدّه عدّا.
به زودى خداوند عزوجل در این امت ، خلیفه اى را بر مى انگیزد که مال را بى آن که بشمارد، به دیگران مى بخشد.5 - هراس یوسف در عالم رؤ یا دید که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرش ‍ سجده مى کنند، ولى به سفارش پدر از ترس مکر برادران ، رؤ یاى خویش را پنهان کرد.
اذ قال یوسف لابیه یا ابت انى راءیت احد عشر کوکبا والشمس ‍ والقمر راءیتهم لى ساجدین قال یا بُنىّ لاتتقصص رؤ یاک على اخوتک فیکیدوا لک کیدا.
(به یاد آور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت : پدر! من در خواب دیدم که یازده ستاره و خورشید و ماه در برابرم سجده مى کنند. (یعقوب ) گفت : فرزندم ! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن ؛ زیرا براى تو نقشه ى (خطرناکى ) مى کشند.
یوسف زهرا علیه السّلام نیز همین گونه است ؛ یعنى به دلیل هراس ‍ از دشمنان ، باید نام مبارکش پنهان باشد.
عن ابى خالد الکابلى قلت لمحمد بن على الباقر علیه السّلام :
ارید ان تسمیَّه لى حتى اعرفه باسمه فقال : ساءلتنى واللّه یا ابا خالد عن سؤ ال مجهد ولقد ساءلتنى عن امر لوکنت محدّثا به احدا لحدثتک ولقد ساءلتنى عن امر لو ان بنى فاطمه عرفوه حرصوا على ان یقطعوه بضعة بضعة .
ابوخالد کابلى مى گوید به امام باقر علیه السّلام عرض کردم :
نام مبارک او (حضرت حجت علیه السّلام ) را براى من بگویید تا او را به نام بشناسم . حضرت فرمودند: اى اباخالد! به خدا سوگند! پرسش زحمت انگیز و مشقت آورى از من پرسیدى و درباره ى مساءله اى از من پرسیدى که اگر گفتنى بود، به یقین به تو مى گفتم . تو درباره ى چیزى از من پرسش کردى که اگر بنى فاطمه او را بشناسند، حرص ورزند که او را تکه تکه کنند.6 - ظلمدلیل غیبت یوسف ، ستم برادران در حق او بود، یعنى حسادت ورزیدن و به چاه افکندن او.
واجمعوا ان یجعلوه فى غیابت الجب .
وتصمیم گرفتند وى را در نهان گاه چاه قرار دهند.
یکى از حکمت هاى غیبت یوسف زهرا علیه السّلام نیز ستم حاکمان و طاغوت هاى خون آشام در حق آن حضرت است .
عن زرارة بن اعین قال :
سمعت الصادق جعفربن محمّد علیه السّلام یقول : ان للقائم غیبة قبل ان یقوم قلت ولم ذلک جعلت فداک ؟ قال یخاف و اشار بیده الى بطنه وعنقه .
زراره مى گوید:
از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: قائم (عج ) پیش از قیامش غیبتى دارد. عرض کردم : فدایت شوم چرا؟ حضرت با اشاره به شکم و گردن مبارکشان فرمود (از کشته شدن ) مى ترسد.
طاغوتیان عصر ما در شمار، از طاغوتیان عصر تولد حضرت ، کمتر و از نظر ابزار نظامى ، ضعیف تر نیستند. خون آشامى و جنایت پیشه گى شان نیز به مراتب از آنان بیشتر است . پس آن ترس هنوز وجود دارد. به امید آن روزى که یاوران کارآمدى پرورش یابند تا بتوانند سپر بلاى حضرت باشند و او را از گزند حوادث در امان دارند؛ زیرا که فراهم آمدن چنین افرادى ، پیش زمینه ى فرا رسیدن روز موعود است .7 - ریزش و رویش برادران یوسف ، او را به چاه افکندند؛ زیرا دل هاى شان از حسد آکنده بود. بنابراین ، خوبى هاى او را نمى دیدند، ولى غریبه ها از دیدن او مسرور گشتند و اظهار شادمانى کردند.
وجاءت سیارة فارسلوا واردهم فادلى دلوه قال یا بشرى هذا غلام .
و (در همین حال ) کاروانى فرا رسید و ماءمور آب را (در پى آب ) فرستادند. او، دلو خود را در چاه افکند. (ناگهان ) صدا زد: مژده باد این کودکى است (زیبا و دوست داشتنى )!
هنگام رو به رو شدن با یوسف زهرا نیز برخى مسلمانان ، بر وى شمشیر مى کشند؛ زیرا سینه هایى آکنده از کینه دارند یا خود را از او بیشتر دوست دارند یا این که خود را زمام دار امور خویش مى دانند و در برابر راءى و نظر او، راءى و نظرى جداگانه براى خود قایل اند و یا....
امام صادق علیه السّلام فرمود:
القائم (عج ) یلقى فى حربه مالم یلق رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله . ان رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله اتاهم وهم یعبدون الحجارة منقورة وخشبا منحوته وان القائم یخرجون علیه فیتاءولون علیه کتاب اللّه و یقاتلونه علیه .
قائم (عج ) در پیکار خود با چنان چیزى رو به رو خواهد شد که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله با آن رو به رو نگردید. همانا رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در حالى به سوى مردم آمد که آنان ، بت هاى سنگى و چوب هاى تراشیده را مى پرستیدند. ولى قائم (عج ) چنان است که بر او مى شورند و کتاب خدا را بر ضد او تاءویل مى کنند. آن گاه به استناد همان تاءویل ، با او به جنگ برمى خیزند.
در این میان ، برخى بیگانگان هستند که از دیدنش خشنود مى شوند و به او مى پیوندند؛ زیرا با فطرت هایى پاک به سوى او مى روند و با چشمانى بى غرض به او مى نگرند.
امام صادق علیه السّلام مى فرماید:
اذا خرج القائم (عج ) خرج من هذا الامر من کان یرى انه من اهله و دخل فیه شبه عبدة الشمس والقمر.
چون قائم (عج ) قیام کند، کسى که خود را اهل این امر مى پنداشته است ، از این امر بیرون مى روند. در مقابل ، افرادى مانند خورشید پرستان و ماه پرستان ، به آن مى پیوندند.8 - بهاى اندک کاروانیانى که یوسف را یافتند، او را به بهاى اندکى فروختند؛ زیرا از ارزش آن درّ یگانه ، آگاهى نداشتند.
و شروه بثمن بخس دراهم معدود وکانوا فیه من الزاهدین .

و (سرانجام ) او را به بهاى اندکى - چند درهم - فروختند و نسبت به (فروختن ) او بى رغبت بودند.
برخى شیعیان نیز به دلیل نا آگاهى از مقام و منزلت حضرت مهدى (عج ) و از سر هواپرستى و دنیاخواهى ، افتخار محبت و خدمت به آستان او را، به بهاى اندکى فروخته و رشته ى پیوند خود را گسسته اند. تاریخ ، نمونه هاى فراوانى از این مردمان را به یاد دارد. براى مثال ، از ابوطاهر محمّد بن على بن بلال مى توان نام برد. وى به طمع اموالى که از حضرت مهدى (عج ) نزد او بود، آن را به محمّد بن عثمان عمرى - سفیر دوم - نسپرد و ادعا کرد که خود وکیل حضرت مهدى (عج ) است . حضرت مهدى (عج ) نیز توفیقى در لعن او صادر کرد.
9 - بردبارىنخستین واکنش یعقوب هنگام غیبت یوسف ، در پیش گرفتن صبر نیکو و یارى جستن از پروردگار است .
جاءوا على قمیصه بدم کذب قال بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل واللّه المستعان على ما تصفون .

و هنگامى که پیراهن او را با خونى دروغین (آغشته ساختند و نزد پدر) آوردند، گفت : هوس هاى نفسانى شما، این کار را براى تان آراسته است . من بردبارى نیکو (و شکیبایى بدون ناسپاسى ) خواهم داشت و در برابر آن چه مى گویید، از خداوند، یارى مى جویم .
شیعیان نیز هنگام رو به رو شدن با غیبت یوسف زهرا علیه السّلام ، باید در برابر بلاها و آزمایش هاى الهى ، بردبار باشند.
امام رضا علیه السّلام فرمود:
واللّه ما یکون ما تمدّون الیه اعینکم حتى تمحصوا وتمیّزوا وحتى لایبقى منکم الا الاندر فالاندر؛
به خدا سوگند! آن چه چشمان تان را به سویش مى دارید و منتظرش ‍ هستید، رخ نخواهد داد، تا این که پاک سازى و جداسازى شوید و از شما نماند مگر هرچه کم تر و کم تر.
هم چنین باید در برابر به درازا کشیدن غیبت ، شکیبایى ورزند؛ یعنى در ظهور پیش از موعد مقرر آن ، شتاب نکنند.
مهزم مى گوید به امام صادق علیه السّلام عرض کردم :
جعلنى اللّه فداک متى هذاالامر؟ فقد طال . فقال : کذب المتمنّون وهلک المستعجلون و نجا المسلّمون و الینا یصیرون .
فدایت شوم این امر - قیام قائم آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله - چه زمانى رخ خواهد داد؟ این امر به درازا کشید. حضرت فرمود: آرزومندان خطا کردند، شتاب جویان هلاک شدند و آنان که تسلیم اند، نجات یافتند و به سوى ما باز خواهند گشت .10 - امید و نا امیدىچون خورشید یوسف در پس ابرهاى غیبت فرو رفت ، یعقوب هرگز امید خود را از دست نداد و از رحمت الهى و بازگشت یوسف ناامید نشد. و از خداوند درخواست مى کرد که به زودى یوسف را ببیند.
عسى اللّه ان یاءتینى بهم جمیعا.
امیدوارم خداوند، همه ى آنان را به من باز گرداند.
ولى در مقابل ، برادران با این که او را نکشتند و در چاه انداختند به امید این که قافله اى ، او را بیابد و با خود ببرد.
قال قائل منهم لاتقتلوا یوسف والقوه فى غیابت الجب یلتقطه بعض ‍ السیارة ان کنتم فاعلین .
یکى از آنان گفت : یوسف را نکشید. اگر مى خواهید کارى انجام دهید، او را در نهان گاه چاه بیافکنید تا قافله هایى ، او را برگیرند (و با خود به مکان دورى ببرند).
با این حال ،برادران ، یوسف را فراموش کرده بودند. چون یعقوب ، از یوسف یاد مى کرد، وى را سرزنش مى کردند.
قالوا تاللّه تفتؤ ا تذکر یوسف حتى تکون حرضا او تکون من الهالکین .
گفتند: به خدا سوگند! تو آن قدر از یوسف یاد مى کنى که ممکن است بیمار شوى یا هلاک گردى .
ولما فصلت العیر قال ابوهم انى لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون قالوا تاللّه انک لفى ضلالک القدیم .(200)
هنگامى که کاروان (از سرزمین مصر) بیرون آمد، پدرشان (یعقوب ) گفت : اگر مرا به نادانى و کم خردى ، متهم نکنید، (باید بگویم که ) بوى یوسف را احساس مى کنم . گفتند: به خدا سوگند! تو در همان گمراهى پیشین ات هستى .
در مساءله ى غیبت یوسف زهرا علیه السّلام نیز برخى که از هدایت الهى برخوردارند، پیوسته با امید به فضل خداوندى ، ظهور او را انتظار مى کشند و هرگز از رحمت الهى ناامید نمى شوند. در دعاى عصر غیبت که از ناحیه ى مقدسه رسیده است ، چنین مى خوانیم :
...ولا تنسناد ذکره و انتظاره والایمان به وقوة الیقین فى ظهوره والدعاء له والصلاة علیه .(201)
(خدایا!) یاد او، انتظارش ، ایمان به او، باور شدید به ظهور او، دعا براى او و توجه به او را در مابه فراموشى مسپار.
در مقابل ، گروهى دیگر که خداوند بر دل هاى شان قفل زده است و از درک حقایق ناتوان اند، امیدى به آمدنش ندارند. حتى گاهى وجودش ‍ را انکار مى کنند.
امام صادق علیه السّلام به زراره فرمود:
یا زرارة و هوالمنتظر و هو الذى یشک الناس فى ولادته منهم من یقول مات ابوه فلا خلف له ... ومنهم من یقول ماولد...

اى زراره ! او - حضرت مهدى (عج ) - کسى است که آمدنش را انتظار مى کشند. اوست که مردم در تولدش شک مى کنند. برخى مى گویند: پدرش از دنیا رفت و فرزندى نداشت ... و برخى مى گویند: هنوز به دنیا نیامده است ....

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 9 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 03:44 ب.ظ

عجل لولیک الفرج

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد